ساختارشکنی خلاقانه در کسب و کار
به گزارش وبلاگ مستند، احتیاج به بازآفرینی و نوآوری در روزگار امروز بیش از هر زمان دیگری در طول تاریخ احساس می گردد و بسیاری از مدیران و رهبران کسب وکار ها در سراسر دنیا از نوآوری و ساختارشکنی های خلاقانه به اسم اولویت شماره یک خود و سازمان های تحت امرشان نام می برند.
به گزارش دنیای اقتصاد به نقل از کتاب Profiting from future، اقتصاددان مشهور، جوزف شومپیتر در سال 1942 واژه ای به نام تخریب خلاق را ابداع کرد که براساس آن، یک سیستم یا سازمان هم می تواند ساختار ها را به وجود آورد و هم آن ها را از میان بر دارد و در این میان، با جایگزین کردن ساختار های قدیمی با ساختار های تازه و بهتر در راستای بهبود استاندارد های زندگی و رفاه عمومی مردم گام بر می دارد.
در دنیای کسب وکار ما به وسیله تنوع بخشی و گوناگون سازی فعالیت های خود می کوشیم تا به پیشرفت برسیم و در کوشش هستیم تا با شکست دادن و زمین زدن رقبا به برندگان بازار ها تبدیل شویم. در این حالت برد و شانس بقا به شرکت هایی تعلق دارد که بهتر از بقیه بتوانند رقبا را شکست دهند و از دور خارج نمایند.
چارلز داروین هم در کتاب مشهورش یعنی سرمنشأ گونه ها به نوعی به همین موضوع اشاره می نماید و معتقد است در نزاع برای بقا و رقابت موجودات برای زنده ماندن، پیروزی به گونه های قوی تر و مقاوم تری که توانسته اند سایر گونه ها را از میان بردارند و خود دارای بیشترین تناسب هستند، تعلق داشته و دارد و بقیه باید منقرض شوند.
نمونه ای از چرخه ساختارشکنی خلاقانه: هوش مصنوعی
همه مشاغل و کسب وکار ها به شکلی تحت تاثیر هوش مصنوعی قرار گرفته اند. در واقع در حوزه هوش مصنوعی بیشترین حد ساختارشکنی خلاقانه به وقوع پیوسته است که تا کنون در هیچ حوزه دیگری سابقه نداشته است. به همین علت هم هست که شرکت هایی که با آغوش باز از هوش مصنوعی استقبال نموده اند فرصت های عظیمی را برای افزایش سود و فزونی پیدا کردن در میدان رقابت به خود اختصاص داده اند و هوش مصنوعی را به یکی از مزیت های رقابتی اصلی خود در برابر رقبا و شرکت هایی تبدیل نموده اند که تمایلی به تغییر دادن ساختار های قدیمی خود ندارند.
با این همه باید دانست که ما هنوز در مراحل اولیه جریان هوش مصنوعی قرار داریم و فرایند پیشرفت ها و نوآوری ها در این حوزه به سرعت درحال اوج گرفتن است و هنوز پتانسیل های عظیمی برای پیشرفت این حوزه وجود دارد که به حالت بالفعل در نیامده است.
نتایج تحقیق اخیر موسسه تحقیقاتی مرز های اقتصاد با نام چرا هوش مصنوعی به آینده رشد کسب و کار ها تبدیل شده است حکایت از آن دارد که هوش مصنوعی می تواند تا سال 2035 به اندازه 4 درصد به رشد بعضی صنایع مانند تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات، فراوری و خدمات اقتصادی اضافه کند و در همین دوره زمانی به طور میانگین موجب افزایش نرخ رشد تمام صنایع به اندازه 7/ 1 درصد خواهد شد.
به هر حال آنچه مسلم است اینکه یکی از راه های موفقیت در زمینه آینده نگری عبارت است از داشتن دیدگاهی روشن در خصوص آینده هوش مصنوعی و افق های دوردست این حوزه به شدت متحول و مشخص نماینده خواهد بود.
خطرات ناشی از تعلل و مقاومت در برابر تغییر
همه چیز درحال تغییر و دگرگونی است، چه ما آن ها را ببینیم و چه این تغییر و تحولات از چشم ما دور مانده باشند. به هر حال همواره گرایش به تغییر دادن روش ها و رویکرد ها و محصولات و خدمات در درون همه ما وجود دارد و چنانچه ما یک فرایند ثابت و بدون تغییر را برای مدت های طولانی ادامه دهیم احساسی قوی در درون ما شکل می گیرد که میل به ایجاد دگرگونی را در ما تقویت می نماید، بنابراین یکی از خطرناک ترین دوره ها برای هر کسب وکاری آن زمانی است که آن کسب وکار دچار جمود و تعلل و رخوت گردد و از پویایی و تحول فاصله بگیرد و به جای کوشش برای تغییر دادن شرایط و حرکت رو به جلو منتظر وقوع معجزه و حل مسائل به خودی خود باشد.
شاید شما هم کتاب مشهور و پرفروش چه کسی پنیر مرا برداشته؟ را خوانده باشید که در آن به همین موضوع اشاره شده است: در این کتاب ما با داستان دو موش روبه رو هستیم که انبار پنیری که منبع غذایی اصلی آن ها محسوب می شد ناگهان از بین رفت و این دو موش بدون غذا ماندند. یکی از این دو موش خیلی سریع آغاز کرد به جستجو برای پیدا کردن یک منبع تازه پنیر برای سیر کردن خود درحالی که موش دیگر دست روی دست گذاشت و منتظر وقوع یک معجزه و بازگشت معجزه آسای انبار پنیر ماند. در نتیجه موش اول توانست زنده بماند، اما موش دوم پس از مدتی از شدت گرسنگی مرد.
تعلل و دست روی دست گذاشتن در دنیای کسب وکار شکل های مختلفی دارد که بعضی از آن ها خیلی گول زننده و اغوانماینده هستند. به نام مثال هستند شرکت هایی که محصولات قبلی شان را با تغییرات ظاهری جزئی و به نام محصولات تازه به بازار عرضه می نمایند و نام این کار را نوآوری می گذارند حال آنکه بهبود عملکردی خاصی در این محصولات تازه مشاهده نمی گردد. چنین شرکت هایی کاملا شبیه به موش تنبل کتاب چه کسی پنیر مرا برداشته؟ هستند که برای بهتر شدن شرایط شان دست روی دست گذاشته اند و اقدام به نوآوری واقعی نمی نمایند.
در بخش خدمات هم شرکت های بسیاری هستند که به ظاهر نوآوری می نمایند، اما در واقع خبری از نوآوری واقعی در آن ها نیست چراکه آنچه در این شرکت ها به نام نوآوری صورت می پذیرد فاقد عنصر نو بودن و ساختارشکنی بوده و یک نوع گول زدن خود و مشتریان محسوب می گردد و در نتیجه مدیران و رهبران شرکت ها باید همواره و در همه حال به یاد داشته باشند که دنیای کسب وکار امروز به شدت و به شکل فزاینده ای به نوآوری های حقیقی و دائمی احتیاج دارد و درست مانند دوچرخه سواری که به محض باز ایستادن از پا زدن بر زمین خواهد افتاد، شرکت ها هم به محض تعلل و کم کاری در زمینه نوآوری و ساختارشکنی های خلاقانه سقوط خواهند کرد و به زمین خواهند خورد.
منبع: فرارو